اسماعیل امینی، شاعر و منتقد ادبی در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به انتقادهای وارد شده به برخی اشعار و نوحههای عاشورایی در ایام ماه محرم اظهار کرد: قبل از هر چیز باید به این سئوال پاسخ دهیم که آیا آنچه در هیئات با عنوان نوحه خوانده میشود، شعر است یا نه. من نوحه را شعر نمیدانم و لذا معتقدم نوحه را نباید با مقیاس شعر سنجید، همانطور که معیار حرکت و نظم حرکت دستههای عزاداری در خیابانها را نمیشود با معیارهای نظم رژه نظامیان قیاس کرد.
امینی ادامه داد: نکته دیگر اینکه جای انتقاد کجاست؟ اگر به نوحهها و مراثی انتقادی داریم، آیا واقعا جایگاه بیانش در ماه محرم است؟ و از آن مهمتر اینکه آیا اساساً باید آن را در رسانهها مطرح کنیم؟ اصلا آیا جای مباحث تحلیلی و انتقادی از این دست در خبرگزاریها و روزنامههاست؟ من اگر به یک نوع شعر نقد داریم باید در موردش شعر دیگری بگویم و یا اینکه مقاله تحقیقی بنویسم و در مجامع علمی عرضه کنم.
وی افزود: امروز متاسفانه خیلی از موضوعات باهم آمیخته شده است. تا ماه محرم شروع میشود و مردم میخواهند عزاداری کنند و توجهها به نهضت امام حسین (ع) بیشتر از قبل جلب میشود، عدهای راه میافتند و دم از آسیبشناسی میزنند. سئوال من این است که آیا بهترین زمان برای آسیبشناسی عزاداری محرم در همین ماه است؟ در طول سال این همه ترانههای بد و غلط از نظر ادبی و محتوایی تولید میشود و از قضا تبدیل به جریان غالب کشور هم میشود و حتی رسانه ملی هم به آنها دامن میزند. جالب است که همه در برابرش ساکتیم و تنها شعر بد و غلط را در درون برخی نوحهها و مراثی جستجو میکنیم.
این شاعر تصریح کرد: من مدعی نیستیم که نوحهها قابل انتقاد نیست، اما آیا تعلیم دینی ما از طریق نوحه انجام میشود که اینقدر به آن حساسیم؟ به نظر من برخی نشریات و بنیادها که کارهای علمی انجام میدهند، مهمترین جایی هستند که باید انتقادات فنی به نوحه در آن مطرح شود و باورم این است که وقتی این موضوعات به جای چنین محافلی قدم در رسانهها میگذارد منجر به دعوا میشود و دشمنی ایجاد میکند؛ در حالی که طرح علمی یک بحث منجر به ایجاد دوستی میشود.
امینی در ادامه به موضوع اشعار عاشورایی موجود در کشور اشاره کرد و گفت: به نظر من سطح اشعار عاشورایی در سالهای پس از انقلاب تا حد زیادی رشد پیدا کرده و اصلا قابل قیاس با قبل از آن نیست. آنقدر شعر و نوحههای خوب در سالهای پس از انقلاب منتشر شده است که از شمارش بیرون است. همچنین سرودن نوحه و اشعاری از این دست چنان حیثیتی پیدا کرده که بسیاری از شاعران صاحب سبک بر خلاف سابق که سرودن این اشعار را کسر شان میدانستند، علاقه دارند که این نوع از اشعار را خلق کنند تا جایی که شاید برایتان جالب باشد که بدانید استاد شهریار هم نوحه برای سینهزنی سروده است و حتی صمد بهرنگی هم نوحه به زبان ترکی سروده که من دستخط آن را دارم.
این مدرس دانشگاه همچنین گفت: ضعف در بیان ادبی الان نه فقط در نوحه که در همه گونههای ادبی هست. چطور است که کسی به آنها اعتراضی ندارد و حتی به آن دامن هم میزنند، ولی به نوحه اعتراض میکنند. کدام یک از ترانههای رایج امروز ارزش علمی، ادبی و عاطفی، اخلاقی و تعلمی دارد و کدامش به فرهنگ ما مربوط است. مسئله این است که مشکل غالب را بشناسیم. بچههای ما صبح تا شام مشغول شنیدن ترانه هستند و یا نوحه؟ من به شما میگویم؛ اگر به ترانه کسی کاری ندارد به خاطر ساز و کار مالی است که در آن جریان دارد. برخی البته دلسوز هستند و از سر دلسوزی نقد میکنند اما من فکر میکنم اصل این بحثها و دعواها بر سر بودن و یا نبودن هیئات و عزاداری عاشوراست.
وی تاکید کرد: رسانهها باید به این توجه کنند که بیبیسی و رادیو آمریکا و شبکههای ماهوارهای چه میزگردها و بساطی درست میکنند که به این ساختار انتقاد کنند. عزاداری و هیئاتهای مذهبی ما مانند خاری در چشمان آنهاست و دوست دارند که این خار به هر قیمتی نباشد. پس طبیعی است که عدهای را جمع کنند که بگویند عزاداری پس از هزار سال بیهوده است و بیمعنی. وقتی با دقت نگاه میکنید، متوجه میشوید که در فرهنگ مدرن که امروز دائما در حال تبلیغش هستیم، کارهای بیهوده بسیاری برای انسان تعریف شده است. اگر با این دید ببینید، فوتبال از نظر پخش تلویزیون و نشریه چاپ کردن در موردش و با برنامه تلویزیونی ساختن در موردش چه ثمری دارد؟ موضوع مُد چه فایدهای دارد؟ اما نگاه کنید چقدر سمینار داریم درباره انتخاب شماره لباس فلان بازیکن فوتبال. پس واضح است که زندگی که جامعه آمریکایی در حال تبلیغش است در 90 درصد موارد، مروج بیهودگی است و پشت سرش هیچ خبری نیست.
امینی همچنین گفت: چند روز دیگر قرعه کشی جام جهانی است و شاهد خواهید بود که چقدر مردم برای این موضوع بر سر کار خواهند بود و جالب است که در این فضا، عزاداری امام حسین (ع) به عنوان یک کار با معنی که در طول سال فراگیر میشود و همه در آن مشارکت دارند، دائما مورد هجمه قرار میگیرد. دوستان ما هم که بیتوجهند، با این جریان همراه میشوند که مثلا گریه کردن یعنی چه؟ و مگر امام حسین (ع) به گریه ما نیاز دارد؟ اما هیچ کدام از این دوستان نمیگویند بحث و دعوا بر سر انتخاب رنگ سال یعنی چه؟ بحث در مورد چاقی و لاغری و پوست یعنی چه؟ مگر از اینها بحثی بیهودهتر هم داریم که بنشینیم صحبت کنیم که چه کنیم تا پنج سال جوان بمانیم. همه اینها در جامعه هست و کسی به آنها اعتراض ندارد. اینها هیچکدام فضیلت نیست. شاید یک ویژگی باشد، اما فضیلت نیست. متاسفم که امروز این ویژگیها در جامعه ما فضیلت شده و رسانهها هم دائما به دنبالش هستند.
نظر شما