۴ مرداد ۱۴۰۲، ۱۰:۳۷

نظاری مطرح کرد؛

مهم‌ترین رسالت شعر عاشورایی انتقال پیام است

مهم‌ترین رسالت شعر عاشورایی انتقال پیام است

یک شاعر گفت: مهم‌ترین رسالت شعر عاشورایی مخصوصاً شعرهایی که برای کودک و نوجوان سروده می‌شود انتقال پیام است.

به گزارش خبرگزاری مهر، دوازدهمین باشگاه نقد ادبی کودک و نوجوان با نگاهی به منظومه عاشورایی «هنگام باران بود» سروده سید حبیب نظاری در مرکز ۲۴ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برگزار شد.

در این نشست، سید حبیب نظاری متن زیر را برای کودکان و نوجوانان حاضر در این نشست خواند:

«من سید حبیب نظاری یک نوجوان پنجاه ساله… کودکی عجیب و غریبی داشتم. در خانه‌ای بزرگ، در همسایگی یک نهر خیلی بزرگ و یک نخلستان سبز و انبوه و در همسایگی یک درخت… درخت کناری که لابه‌لای شاخه‌های آن گنجشک‌های زیادی داشت و من هر صبح با جیک جیک گنجشکان درخت کنار بیدار می‌شدم.

خانه ما دو در داشت. یک در خانه ما به سمت نهر و نخلستان و درخت کنار باز می‌شد و یک در آن به سمت یک کوچه بن بست و چند همسایه مهربان. متأسفم که این رو می‌گم. اما جنگ یهک دفعه از راه رسید و کودکی را از من گرفت. جنگ خیلی چیزها را از من گرفت. آن دوچرخه زرد رنگی که یک سایبان هم داشت. پیرهن نارنجی پررنگ که مادرم برای قبولی کلاس اول دبستان از یک فروشنده دوره گرد برایم خریده بود.

آن نخلستان سبز، آسمان آبی، رود پرخروش، درخت کنار را با همه جوجه گنجشک‌های تازه از تخم در آمده‌اش. عبود را که تازه می‌خواستیم با هم شنا کردن توی رود را یاد بگیریم و سلیمه خواهر سه ساله‌اش را. جنگ موجود خیلی بدی است، بد و بی‌رحم. جنگ خیلی پر زور است، خیلی قوی. اما قهرمان نیست. جنگ خیلی چیزها را از من گرفت اما خیلی چیزها را هم نتوانست بگیرد. مثلاً نتوانست رنگ‌ها را از من بگیرد. من هنوز هم رنگ زرد و نارنجی پررنگ را دوست دارم. هنوز هم رنگ آبی و سبز را دوست دارم.

هنوز وقتی وارد مرکز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان می‌شوم دوست دارم مثل شما روی صندلی‌های رنگی کوتاه بنشینم. من الان یک کارمندم اما صندلی‌های اداره را آنقدر پایین می‌کشم که پشت میز کارم گم می‌شوم. من صندلی اداری را دوست ندارم. وقتی روی آن صندلی می‌نشینم احساس می‌کنم در قفسم. جنگ حتی نتوانست صداها را از من بگیرد. من هنوز هم با شنیدن صدای شما شاد می‌شوم. هنوز هم صدای جریان آن نهر کنار خانه‌مان، روز و شب، در گوشم می‌پیچد. هنوز هم هر صبح با صدای جیک جیک یک میلیون گنجشک از خواب بیدار می‌شوم. برای گنجشک‌ها شعر می‌نویسم:

ببین در فصل گل چیدن چه کرده‌ست

ببین با تو، ببین با من چه کرده‌ست

برای درختان شعر می‌نویسم؛

میان این همه فریاد در شهر

نمی‌پیچد صدای باد در شهر

اگر دست من و گنجشک‌ها بود

درخت از پا نمی‌افتاد در شهر

و برای رودها شعر می‌نوشتم.

جنگ خیلی موجود بدی است. جنگ خانه‌ها و لانه‌ها را ویران می‌کند. در جنگ، همیشه یک طرف حق است و یک طرف باطل. بعضی وقت‌ها هم هر دو طرف جنگ باطل هستند اما هیچ وقت دو طرف یک جنگ حق نمی‌شوند. در جنگ همیشه یک طرف هواپیماهای آهنی و فولادی هستند. با آن جیغ‌های گوش خراششان و یک طرف جوجه گنجشک‌ها و بلبل‌های خرما با موسیقی دلنشینشان. همیشه در جنگ یک طرف خاکریز هست و سایه‌های سیاه کمین گرفته و یک طرف رود زلال با آبی گوارا، رودی که بی‌اعتنا به همه چیز صبح تا شب و شب تا صبح با عجله به جایی می‌رود. جایی که هیچکس نمی‌داند کجاست.

در جنگ همیشه یک طرف لشکری از آدم‌های بد هست و یک طرف یک دختر سه ساله. دختر سه ساله‌ای که اسمش سلیمه بود و یک ترکش خمپاره درست نشست توی چشم راستش. یک دختر سه ساله‌ای که اسمش رقیه بود با آن گوشواره‌های قشنگش.

و حالا من یک نوجوان پنجاه ساله باید برای او یک منظومه می‌سرودم. درست هنگامی که دخترم سه ساله بود. درست هنگامی که داشت باران می‌بارید و قطره‌های باران به شیشه پنجره اتاقم می‌کوبیدند. باید برای لب‌های تشنه آن دختر سه ساله یک منظومه می‌نوشتم. می‌توانستم؟ بله می‌توانستم. چون من تشنگی را در بیابان‌های خشک و گرم بین خرمشهر و آبادان تجربه کرده بودم.

ولی… نه… حالا می‌فهمم اصلاً تشنگی‌ای در کار نبود، هرچه بود آب بود، هرچه بود طراوت بود، هرچه بود نهر خروشان بود، هرچه بود دریا بود و موج بود و موج بود و موج. هنگام سیراب شدن نخل‌ها بود، هنگام شکفتن غنچه‌ها و شکوفه‌ها بود، هنگام جریان رود بود، هنگام باران بود.»

در ادامه این نشست، کودکان و نوجوانان عضو کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به نقد و بررسی کتاب پرداختند.

سید حبیب نظاری در پاسخ به نقدهای مطرح شده از سوی کودکان و نوجوانان گفت: ما نمی‌توانیم در زمینه عاشورا همه موضوعات را برای کودکان و نوجوانان بیان کنیم. مخصوصاً وقتی برای کودک و نوجوان شعر می‌گوئیم مجبوریم بسیاری از جزئیات را حذف کنیم. این موضوع را قبول دارم که بعضی از واژه‌ها و مفاهیم این کتاب ابهام و پیچیدگی دارد. تصویرگر هم مانند شاعر سعی کرده تا جایی که می‌تواند این تصاویر را تلطیف کند.

وی ادامه داد: قیصر امین پور شعر نی‌نامه را برای بزرگسالان سروده است و من عنوان باران را از او الهام گرفتم و در این مجموعه باران گاهی نمادی از امام حسین (ع) و گاهی نماد خود باران است. قالب شعر کتاب «هنگامی که باران بود» نیمایی است.

نظاری افزود: مهم‌ترین رسالت شعر عاشورایی مخصوصاً شعرهایی که برای کودک و نوجوان سروده می‌شود انتقال پیام است. باید در شعر کودکان و نوجوان پیام‌های آزادگی، ایثار، گذشت و… را منتقل کنیم. تخیل اگر نباشد شعری وجود نخواهد داشت. حتماً باید شاعر کودکان و نوجوانان مخصوصاً شاعران حوزه ادبیات عاشورایی از عنصر تخیل استفاده و بسیاری از مسائل خشن را تلطیف کنند.

کد خبر 5846825

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha