خبرگزاری مهر -گروه هنر-عطیه موذن: امیررضا مافی نویسنده، مجری برنامههای رادیویی و تلویزیون، پژوهشگر و نویسنده است که این روزها مدیریت مرکز انیمیشن سوره را هم بر عهده دارد. مسئولیت او در این مرکز و انیمیشنهایی که در چند سال اخیر برای سینما و تلویزیون ساخته است باعث شد تا درباره جریان تولید انیمیشن با او گفتگو کنیم.
مافی با حضور در خبرگزاری مهر درباره موضوعات مختلفی از حضورش در برنامه «نقد سینما» تا سریالهای تلویزیونی و شبکه نمایش خانگی سخن گفت. او در قسمت اول این گفتگو درباره سریالهای تلویزیونی گفت و اینکه چرا واکنش مخاطب به سریالهای شبکه نمایش خانگی در مقایسه با سریالهای تلویزیونی بیشتر دیده میشود. در قسمت دوم نیز از محبوبیت ضد قهرمانها صحبت شد و اینکه انیمیشنهای ایرانی چرا به جز موارد استثنایی نتوانستهاند جریان غالبی برای جذب مخاطب کودک ایجاد کنند.
در ادامه قسمت دوم و پایانی این گفتگو را مطالعه میکنید:
* در قسمت ابتدایی این گفتگو نگاهی به برخی سریالهای تلویزیون و شبکه نمایش خانگی داشتید. شما معتقد بودید که در شبکه خانگی وضعیت چندان بهتر از تلویزیون نیست و آثار به سمت خشونت رفتهاند فکر میکنید چرا این رویکرد پررنگ شده است؟
نکته این است که طبقه متوسط در همه جای جهان در حال تضعیف است. نگاهی به سریالهای «پنگوئن»، «روز شغال» و فیلم «جوکر» شما را با این سوال مواجه میکند که چرا ضد قهرمانها در جهان محبوب شدهاند؟ چرا آنارشیسم به محبوبیت میرسد؟ در آثار امروزی، نوعی طغیان و عصیان مشاهده میشود که مورد علاقه قرار میگیرد. چرا کاراکتر اصلی «افعی تهران» محبوب میشود؟ قاتل زنجیرهای که تحت هیچ شرایطی توجیهی برای قتل ندارد، میبینیم که محبوب میشود. یا در سریال «بازنده» که به تازگی منتشر شده، چرا آدمهای منفی کاراکترهای اصلی هستند؟
نمیخواهم بگویم یک جریان رسانهای پشت ماجراست و نگاه متوهمانه داشته باشم اما چرا چهرههای خشن و عاصی محبوب میشوند و قهرمانان مثبت دیگر قهرمان نمیشوند؟ ما فیلمی ساختیم به نام «آسمان غرب» درباره شهید شیرودی، اما کاراکتر آن چندان محبوب نشد. نوجوانان آن را دوست دارند اما برخی بزرگسالان، حتی حزباللهیها و مذهبیها، این فیلم را دوست نداشتند و میگفتند که شعار زیاد میدهد و این جالب بود. این نشان میدهد که ما در یک شکاف عمیق و بیپایان هستیم که هر روز به آن دامن میزنیم. هر چقدر عقلای قوم معمولاً فریاد میزنند که جامعهای با این شکاف عمیق باید برایش پل زده شود یعنی عقلای قوم بیایند و افراد را از ۲ سر طیف به میانه نزدیک کنند. اما برخی هیاهو میکنند و گوششان بدهکار نیست.
*شما مدیر مرکز انیمیشن سوره هستید و در سالهای اخیر انیمیشنهای مختلف سینمایی و سریالی ساخته شده است چقدر انیمیشن میتواند به دنیای سالم کودک امروز کمک کند که از این ۲ قطبیها دور باشد و البته آثاری به دور از مضامین شعاری و کلیشهای ببیند؟
ابتدا بگویم من هیچوقت انیمیشنبین حرفهای نبودهام و انیمیشن اولویتی برایم نداشته است. سینما برایم ارزشمند بود و فلسفه انیمیشن زمانی برایم مهم شد که صاحب فرزند شدم و پسرم دائم از من میپرسید چه کارتونی ببیند. این مسئله هر روز دغدغهام شد و حالا که مسئولیت این حوزه را پذیرفتهام و در آن ماندم چون انیمیشن را مهمترین ورودی رسانهای برای نسلهای بعد میدانم. متولدین دهه ۶۰ محصول انیمههای ژاپنی هستند، ما به طور ناخودآگاه محصول انیمه هایی مثل «نل»، «بابا لنگ دراز» و … هستیم که در کودکی دیدهایم. متولدین دهه ۷۰ نیز تحت تأثیر برنامههایی مانند «بن تن» قرار گرفتهاند و نسلهای بعدی نیز ورودیهای متفاوتی دارند. از دهه ۸۰ با ورود اینترنت، تکثر محصولات و انتخابها بیشتر شده است. درحالی که ما تا دهه ۷۰ فقط تلویزیون را به عنوان مرجع داشتیم و به نوعی تک مرجعی بودیم. این را هم در پرانتز بگویم که کارگردان دهه شصتی ما که الان انیمیشن سینمایی میسازد آنقدر انیمیشن را در قاب تلویزیون دیده است که همه قابها و میزانسنها و دکوپاژهایش را هم بهصورت تلویزیونی تصور میکند.
نکته این است که در مساله انیمیشن کشورهای غربی خیلی بیشتر به ظرفیت این حوزه پی بردهاند و به همین دلیل سرمایهگذاری زیادی روی آن انجام میدهند؛ هم به دلیل بازده اقتصادی و هم به خاطر تأثیرات آن. به عنوان مثال، سه انیمیشن سینمایی «کوکو»، «روح و «درون و بیرون» ۱ و ۲ را در نظر بگیرید. در انیمیشن «روح» کودکان مفاهیم جهان پیش از تولد را براساس آن یاد میگیرند. در «درون و بیرون» کودکان جهان خود را میبینند و در «کوکو» آخرت را میبینند. در مقابل چنین انیمیشنهایی من هر چقدر تلاش کنم از دین بگویم انگار سودی ندارد چون این انیمیشنها ما به ازای خیالی بصری برای کودک ساخته است. جهان بینی بچههای امروز را به نوعی کارگردانان انیمیشن در غرب دارند، میسازند. ما باید پیش از اینها شروع میکردیم و انیمیشن میساختیم و کار را جدی میگرفتیم. ما جزو ۱۰ تا ۱۲ کشوری در جهان هستیم که میتوانستیم انیمیشن بسازیم چراکه ارزانترین انیمیشن را هم در جهان داریم اما کمتر محتوایی تولید میکنیم. حالا باید انیمیشن بسازیم و زیاد هم بسازیم این مهمترین کاری است که میتوان برای نسلهای بعد انجام داد. نباید فقط به تولید فکر کنیم. درواقع ما خالق انیمیشن تربیت نکردهایم و دانشگاهها باید به این سمت بروند. ما هنوز به لحاظ محتوایی نمیدانیم در انیمیشن چه باید بگوییم البته نباید محتواهای ایدئولوژیک به کودکان و خردسالان داده شود؛ تازه نوجوانان میتوانند با مفاهیم ایدئولوژیک آشنا شوند.
موج شکستن جایگاه پدر از سریالهایی مانند «پدرسالار» آغاز شد، هدف تقدیس مادر بود اما نمیدانستیم چگونه این کار را انجام دهیم، اگر همه سریالها را بررسی کنیم همه اتفاقات بد توسط پدر رقم میخورد *خوب است که روی این نکته تاکید میکنید چون شاید با نقدهایی که به انیمیشنهایی مثل «روح» میشود برخی معتقدند باید محتوای زیادی در انیمیشنهای ایرانی به کودک ارائه کنیم.
خیر. محتوا باید داشته باشد اما محتوا باید به اندازه باشد. انیمیشن ما باید جهانبینی داشته باشد. ایدئولوژی یعنی قرائت به نفع هر قدرتی، یعنی هر پدیده را به گونهای تعبیر کنیم که به نفع قدرت باشد. وقتی شکاف به وجود میآید که دقیقاً هر ۲ سر طیف رفتار ایدئولوژیک دارند و به نفع قطب خود کار میکنند. اما جهانبینی مواجهه منصفانه ما با پدیدارها و گزارههاست بنابراین اثر فاقد جهانبینی نمیتواند وجود داشته باشد، اما نباید یک ایده را مستقیم به مخاطب حقنه کنیم. ما موظف هستیم مسیر را نشان دهیم، اما نباید مستقیم بگوییم. غربیها هنر این کار را دارند که نتیجه را به شما نمیدهند اما به گونهای طراحی میکنند که شما به همان نتیجه برسید ما حتی هنر این کار را هم نداریم و یا مستقیم حرف می زنیم که کودک پس میزند یا محتوا ندارد. من در سالهایی که مسئولیت انیمیشن را (در مرکز انیمیشن سوره) بر عهده دارم، از لحاظ کمی تولیدات بسیاری داشتهایم و به تکرار با یک جمله رو به رو شدهام. به شکل متناوب با این جمله که «شما انقلابی نیستید» و یا برعکس آنکه «شما خیلی حزب اللهی هستید» مواجه شدهایم. این به همان شکاف برمی گردد. درحالی که تلاش ما در انیمیشن باید این باشد که به کودکان و نوجوانان زندگی کردن در جهان و امکانات آن را نشان دهیم و آنها را با مسیرها آشنا کنیم.
درست است که من به اسلام معتقدم و انگارههای اسلامی را تأثیرگذار میدانم و حتماً آن چارچوبها را رعایت میکنم اما باید توجه داشته باشیم که مخاطب کودک و خردسال نمیتواند مفاهیم پیچیدهای مانند برجام را درک کند. اصلاً چرا باید با چنین موضوعی برایش انیمیشن ساخت. من معتقدم کار «با بابام» که خودم نوشتهام، بسیار انقلابی است چون رابطه خانوادگی دختر و پدر یک مسئله است. البته این تبعات برخی از فیلم و سریال هاست. در واقع وقتی پدر ضعیف شد، اشتباهات زیادی رخ داد. موج شکستن جایگاه پدر از سریالهایی مانند «پدرسالار» آغاز شد، هدف تقدیس مادر بود اما نمیدانستیم چگونه این کار را انجام دهیم، اگر همه سریالها را بررسی کنیم همه اتفاقات بد توسط پدر رقم میخورد. پدر اعتیاد داشته یا مسئله داشته است و به این شکل جایگاه پدر را تقلیل دادهایم. من میخواهم این رابطه را برای یک بار در «با بابام» ترمیم کنم و به همه پدرها یادآوری کنم که باید مراقبت بیشتری از دخترانشان داشته باشند. اتفاقاً اعتقاد دارم اگر در مورد حجاب میخواهیم کار کنیم، باید «با بابام» بسازیم و از حالا برای این مخاطب، این نوع از مسئله و محتوا را ارائه دهیم. خیلیها اما انتقاد میکنند که چرا من سراغ ساخت چنین انیمیشنی رفتهام و چرا سراغ فلان مسئله جدی سیاسی نرفتهام. اتفاقاً من مسئله کلان انقلاب را همین موضوع می دانم.
من تقریباً هیچ سریال روز خارجی ندیدهام که در آن خانواده نادیده گرفته شده باشد. قهرمانها همواره همهچیز را فدای خانواده خود میکنند. حتی بدمن ها هم با خانواده خود خوب رفتار میکنند. اما ما اینجا خانواده بد و خیانتکار را به راحتی نشان میدهیم. اتفاقاً اگر دنبال سریال انقلابی هستیم بدانیم که انقلاب، مسئله اش خانواده است
*اصلا چرا باید تفکیک کنیم که انقلاب اسلامی باید تنها به موضوعات تاریخی بپردازد؟ سراغ تاریخ معاصر یا شخصیتهای سیاسی برود؟ چرا خانواده نباید مسئله باشد؟
چون موضوعات را مصادره کردهایم. شما از سال ۲۰۰۰ تاکنون، در جریان اصلی سریالسازی آمریکا هیچ سریالی نمیبینید که در آن خانواده تحت فشار نباشد. حتی در سریال «شرم» که خانوادهای بسیار مشکلدار دارد، در نهایت خانواده پیروز میشود.
من تقریباً هیچ سریال روز خارجی ندیدهام که در آن خانواده نادیده گرفته شده باشد. قهرمانها همواره همهچیز را فدای خانواده خود میکنند. حتی بدمن ها هم با خانواده خود خوب رفتار میکنند. اما ما اینجا خانواده بد و خیانتکار را به راحتی نشان میدهیم. اتفاقاً اگر دنبال سریال انقلابی هستیم بدانیم که انقلاب، مسئله اش خانواده است، مسئله اش عدالت است، مسئله اش متوجه کردن مردم به دین است اما وظیفه ندارد مردم را به دین مجبور کند بلکه التفات کفایت میکند.
خود ما در تمامی آثار انیمیشن و عمده آثار سریالی مرکز، حتماً یک کتاب قانونی یا مقدسی وجود دارد که شخصیتها به آن رجوع میکنند. حتماً یک مرشد یا مربی در کارهایمان حضور دارد. لزوماً هم از کتاب قرآن صحبت نمیکنیم اما به مخاطب خردسال میگویم که حتماً باید یک کتاب قانون وجود داشته باشد که انتخابش کند.
اگرچه در موضوع فلسطین، ممکن است سریالی هم بسازیم که مستقیم به این نزاع تمدنی بین خودمان و آنها بپردازیم اما چرا باید درباره شکافهای اجتماعی یا سیاسی برای کودک صحبت کنیم؟ مخاطب کودک باید از این مسائل دور بماند. وقتی کودک بزرگ شد، تازه باید تصمیم بگیرد که چگونه در این باره بیندیشد. ما فقط میتوانیم زمینهساز اندیشه او باشیم که در این کار هم متاسفانه ضعیف هستیم.
یک نکته این است که وقتی فاقد فلسفه باشیم، تاثیرش را میگذارد. همه مشکلات به خاطر فقدان نظام فلسفی و همچنین نگاه فلسفی است. فلسفه در ایران با ملاصدرا به پایان رسید و اگر تاریخ را بررسی کنید، متوجه میشوید که ملاصدرا و دکارت هم عصر بودند. ملاصدرا با ابتکاراتی که در فلسفه خود ایجاد کرد، مسائل فلسفه اسلامی را حل کرده بود. اما با پایان عصر صفوی و حکومتهای بعدی نظام فلسفی به تدریج به سمت انحطاط رفت. در حالی که زمانی نظام فلسفی قویای داشتیم، غرب در قرون وسطی با فلسفه لاتین دستوپنجه نرم میکرد. آنها با ابنسینا مواجه شدند و کم کم فلسفه مدرن را بنا نهادند. در نهایت وجود یک نظام فلسفی باعث شد که آنها راه و روش حرکت در جهان را پیدا کنند و بر ما مستولی شوند. ما امروز هر آنچه داریم معطوف به فلسفه غربی است و وقتی فلسفه نداشته باشیم، ادبیات هم نداریم. (آنچنان که در ۴۰۰ سال اخیر ادبیات نداشتهایم) وقتی ادبیات نداریم، منبع رشد تخیل نیز نداریم. به همین دلیل است که در کلاسها بچهها میگویند ما در فیلمنامهنویسی ضعیف هستیم به همان دلیل نداشتن فلسفه است. بنابراین در شیوه روزنامهنگاری هم به بیبیسی و … ارجاع میدهیم و از آنها الهام میگیریم. ما در جمهوری اسلامی، هیچوقت درباره زیبایی حرف نزدهایم. ما نگفتهایم زیبایی چیست و لذت به چه معناست. وقتی تعریفی از زیبایی ندارید، چگونه میتوانید اثر زیبا خلق کنید؟ آخرین صحبت از زیبایی به زمان شیخ اشراق برمی گردد. ۴۵ سال از انقلاب گذشته و ما چه اثر معماری داریم؟ میخواهم به شما بگویم که وقتی فلسفه ندارید و در بخشی از تاریخ که وجه اخباری دینداران علیه فلسفه اقدام میکنند و علیه فلسفه حرف میزنند، دچار این اعوجاجی میشوید که امروز هستید. من بارها گفتهام که اگر حضرت امام (ره) و آقای خامنهای نبودند، حتماً ما فلسفه و عرفان نداشتیم و آن بخشی از دیندارانی که مخالف بودند، کمر به قتل فلسفه میبستند. وقتی نظام فلسفی نداشته باشید، جامعهتان هم فاقد نگاه فلسفی میشود. نگاه فلسفی منظور ای سمهای مختلف نیست یعنی بتوانید مبدا وجود یک پدیده یا نحوه شناخت آن را جستجو کنید. این فقدان مهم، جامعه را به عصبیت میرساند و تعصب اردوگاهی را در ۲ طرف قطب رواج میدهد.
در چنین جامعهای نمیتوانید انیمیشن بسازید یا فیلمنامه بنویسید و جهان خلق کنید. به همین دلیل است که ما در ایران انیمیشن سینمایی میسازیم که کاراکترهای آن شبیه به کاراکترهای دیزنی و پیکسار هستند.
*خود شما چقدر در مرکز انیمیشن تلاش کرید به چنین جهانی نزدیک شوید؟
من در مرکز انیمیشن تلاش میکنم که دغدغههایم به نتیجه برسد. حتماً تلاش میکنم در مرکز انیمیشن کاری که در باب نزاع تمدنی ماست بسازم. حتی در مورد نزاع میان آمریکا و ایران و موضوع مقاومت هم اثر میسازم.
*اینها برای کودک چند ساله است؟
برای مخاطب نوجوان یا برای کودک دوم دبستان به بعد است. اگر خردسال را تا ۶ سال و کودک اول دبستان را تا ۹ سال در نظر بگیریم مفاهیم مقاومت برای ۹ سال به بعد است. البته نه اشاره مستقیم به مقاومت، بلکه مصادیق یا موضوعاتی که مرتبط با مقاومت هستند. در مورد آثاری که در داخل دارم، میسازم، حتماً توجه من به مسئله خانواده است و به این مسئله که کودکان باید کودکی کنند. ما بسیار تلاش کردهایم که در آثارمان کودک کار بزرگسالان را انجام ندهد. این جزو خطوط قرمز ماست که یک کودک به تنهایی با مسئله بزرگسالی مواجه نشود و یا بخواهد آن را حل کند. کودک باید کودکی خود را داشته باشد و اگر با مسئله بزرگسالان مواجه شد، بزرگسالی هم باید حضور داشته باشد و به او کمک کند.
*این نکاتی که میگویید در تئوری بسیار درست است، ولی چرا هنوز حس میکنیم که کودکان ما پای این انیمیشنها با چنین نگاهی مینشینند اما انیمیشنهای خارجی را ترجیح میدهند؟ و انگار این موارد برای انیمیشنهای ایرانی رعایت نمیشود؟
حتماً به لحاظ محتوا و فرم، آنها از ما جلوتر هستند. فرم به معنای تکنیکال منظور نیست بلکه به معنای هنری آن مورد نظر است، آنها در هارمونی و شناخت رنگها جلوتر از ما هستند. آنها تاریخ هنر دارند و ما نداریم. به لحاظ محتوا نیز، آنها قصههای جذابتری مینویسند و اقتباس میکنند. سینمای ما منبع اقتباس ندارد، این همه کتاب نوشتیم ولی به درد اقتباس نمیخورد. در انیمیشن هم همینطور است، ما منبع ساخت یک محتوای جذاب نداریم. از نظر تکنیکال عقب نیستیم، یعنی تکنسینهای ما تواناییشان شبیه آنهاست، اما ما به یک خالق هنری و محتوایی نیاز داریم. در همه این سالهایی که من مسئولیت انیمیشن حوزه را دارم و بزرگترین تولید کننده هستیم که همه ژانرها و مدیومها را تولید میکنیم، هیچوقت ندیدم یک اثری «خلق» شود یا گرتهبرداری از اثر خارجی نشده باشد. هر انیمیشنی که ساخته میشود از ایدههای خارجی الهام گرفته است. ما در هنرمان خصوصاً در انیمیشن به سمت آمریکایی شدن رفتهایم.
من در این سالها در حوزه انیمیشن با گروهی که داریم، طرحهای بسیاری بررسی کردهایم. تعداد دقیق آنها را نمیدانم، ولی شاید نزدیک به هزار طرح بوده باشد. عمده طرحهای ایرانی که میخواهند اقتباس شوند، به نظر شما از کدام کتاب ایرانی اقتباس میشوند؟ عمده اقتباس آنها از کتاب شاهنامه است که متعلق به هزار سال پیش است. در این هزار سال چه کردهایم چطور کتاب دیگری نداشتهایم که به همین میزان بتواند منبع قرار بگیرد. شاهنامه مهمترین مرجع برای اقتباس از ایران کهن است که بیشترین بخشی از این اقتباسها هم مربوط به رستم است. در سالهای اخیر، چند رمان فارسی خواندهاید که در ذهنتان نقشآفرین بوده و دیدگاهتان را تغییر داده است؟ وقتی این منابع را نداریم، هر کارگردان مجبور میشود مولف فیلمنامه خود باشد و محتوا ضعیف میشود.
*چه رویکردی در آینده در مرکز انیمیشن سوره دارید که میتواند این نگاه را تقویت کند؟
مرکز انیمیشن برخلاف جریان معمول، تلاش کرده است در این سالها تعداد متنوع و متکثری از آثار را تولید کند. دلیل این تنوع و تکثر، بیلان و گزارشهای کمی نبوده است. من پرکاری نکردم تا بگویم تعداد زیادی اثر تولید شده است. تصور و فهم من این بوده که ما باید یک پیوستگی در تولید داشته باشیم تا به یک پیوستگی در توزیع برسیم و آن پایداری در توزیع، تولید را تضمین میکند. این چرخه تولید شکل میگیرد تا هر کسی که در این حوزه فعالیت میکند، به نحوی مستقیم یا غیرمستقیم پوشش داده شود و یک شبکه جدی تولیدی شکل بگیرد. در حوزه سینمایی، ما هفت یا هشت پروژه سینمایی در دست تولید داریم، یعنی قرارداد تولید داریم نه مذاکره. از این پروژهها، سه اثر «رویای شهر»، «مسافری از گانورا» و «لوپتو» دیده شده است و انیمیشن سینمایی «یوز» هم خبری شده است اما علاوه بر اینها هفت یا هشت پروژه سینمایی دیگر در دست تولید داریم که در بدبینانه ترین حالت ۶ اثر به نتیجه میرسد. هیچ استودیویی در جهان نمیتواند این تعداد پروژه سینمایی تولید کند، اما این رکورد برای من مهم نیست.
انیمیشن «یوز» به لحاظ گرافیکی یک اتفاق مهم در انیمیشن ایران است
*به هر حال از کیفیت کارها هم در مقاطعی کاسته است. مثلاً «مسافری از گانورا» شاید میتوانست خیلی بهتر باشد.
حتماً همینطور است و بنا ندارم دفاع کنم. هرچند «مسافری از گانورا» را به لحاظ سینمایی، یکی از بهترین آثار انیمیشن ایران می دانم اما از لحاظ گرافیکی اثری نه چندان قوی است؛ در جایی هم ضربه میخورد که گرافیک چشمنوازی ندارد. وقتی شما تولید بالا داشته باشید، دیگر همه آثار شاخص نخواهند بود. اما میدانم که انیمیشن «یوز» به لحاظ گرافیکی یک اتفاق مهم در انیمیشن ایران است. از هفت یا هشت پروژهای که در دست ساخت داریم، شاید ۲ تا از آنها شبیه به اتفاق باشند. اما چرا انقدر متنوع و متکثر تولید میکنیم؟ هدف این است که بتوانیم هر سال حداقل یک فیلم انیمیشن داشته باشیم و از ۲ سال دیگر، هر سال ۲ فیلم سینمایی انیمیشن تولید کنیم تا چرخه اقتصادی در انیمیشن کشور بچرخد. نکته دوم این است که باید انقدر انیمیشن تولید کنیم تا دیگر مسئول فرهنگی به من نگوید «داری کارتون میسازی». نگاهشان این نباشد که انیمیشن یعنی کارتونی که صرفاً کودک ببیند و صدایش درنیاید. انقدر باید محصول تولید کنیم که به یک شرایط پایدار برسیم و آدمها و مسئولان بفهمند که انیمیشن مهمترین عنصر فرهنگی برای ساختن نسلهای بعدی یک کشور است پس پرکار تولید میکنیم.
یک نکته لازم است گفته شود که ما در انیمیشن ایران، تکستارههایی داریم که اثر تولید میکنند. اما من با گروههایی کار میکنم که در شهرستانها فعالیت میکنند و اولین تجربههای سینماییشان را رقم میزنند. حتماً کیفیت آنها متفاوت از کسانی است که با سابقه هستند. ولی تنوع محصولات موجب میشود که مخاطبان انیمیشن در ایران عادت کنند به اینکه انیمیشن را در سینما ببینند. افق بلندمدت ما این است که به نقطهای برسیم که مخاطب حق انتخاب بین انیمیشنهای مختلف را داشته باشد.
*این آزمون و خطا ممکن است مخاطبی را که دارد به انیمیشن اعتماد میکند و به سالن سینما میبرد، بیاعتماد کند؟ مثلاً اخیراً شنیدهایم که برخی از فیلمهای انیمیشن باعث شدهاند مخاطبان از سالن سینما بیرون بروند...
من درباره انیمیشنهای ساخت خودمان می گویم که تاکنون از «لوپتو» و «مسافری از گانورا» چنین گزارشی نداشتهایم که کسی در سالن سینما بلند شود و بیرون برود. پژوهشهای ما نشان میدهند که بچهها از دیدن اینها خرسند و راضی بیرون آمدهاند. اما من به لحاظ گرافیک دفاع نمیکنم و معتقد هستم گرافیک «مسافری از گانورا» میتوانست بهتر باشد که دلایل مختلفی دارد. اگر بگویم این انیمیشن چقدر هزینه ساخت داشته و این خبر در جهان منتشر شود که با هزینه کمتر از ۲ میلیارد تومان این فیلم ساخته شده، حیرت میکنند.
*اتفاقا خوب است که هزینه شود و آثار باکیفیت ساخته شود.
این یک انتخاب است که کل سرمایه را برای تولید یک اثر فاخر بگذارم یا با همان سرمایه ۲ اثر عالی و چهار اثر خوب بسازم. من به این دومی اعتقاد دارم چون معتقدم که اگر این مسیر شکل بگیرد، در نقاطی از تاریخ آثار فاخر شروع به تولید میکنند. برای همین «یوز» به نظرم سینمایی شاخص ما خواهد بود و اکران بسیار موفقی برای آن قابل پیشبینی است.
نظر شما